هلال ماه

وبلاگ فرهنگی و مذهبی






اربعین حسینی

چهارشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۴ ب.ظ

داستان توبه کنندگان

چهارشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۶ ب.ظ

نمونه ای از توبه واقعی

ابوبصیر گفت مرا همسایه ای بود از معاونین و همکاران سلطان جور ، ثروت زیادی به دست آورده بود.چند کنیز آوازه خوان و مطرب داشت و پیوسته مجلسی از هواپرستان تشکیل میداد به لهو و لعب و عیش و طرب می گذرانید کنیزان آواز می خواندند و آنها شراب میخوردند ، چون مجاور با من بود همیشه به واسطه شنیدن آن منکرات از دست او ناراحتی داشتم چند مرتبه گوشزدش کردم ولی نپذیرفت ، آن قدر اصرار و مبالغه نمودم تا روزی گفت : من مردی مبتلا و اسیر شیطانم اما تو گرفتار شیطان و هوای نفس نیستی ، اگر وضع مرا به صاحب خود حضرت صادق (ع) بگویی شاید خداوند مرا از پیروی نفس به واسطه تو نجات دهد ، ابوبصیر گفت سخن آنمرد بر دلم نشست ، صبر کردم تا زمانی که خدمت حضرت صادق (ع) رسیدم داستان همسایه ام را به آن جناب عرض کردم فرمود : وقتی به کوفه برگشتی او به دیدن تو می آید بگو جعفربن محمد (ع) می گوید آنچه از کارهای زشت می کنی ترک کن برایت بهشت را ضمانت میکنم به کوفه برگشتم مردم به دیدنم آمدند او نیز با آنها بود همینکه خواست حرکت کند نگاهش داشتم وقتی اطاق خلوت شد ، گفتم وضع تو را برای حضرت صادق (ع) شرح دادم ، فرمود او را سلام برسان و بگو آن حال را ترک کند تا برایش بهشت را ضمانت کنم گریه اش گرفت ، گفت تو را به خدا قسم جعفربن محمد (ع) این حرف را به تو فرمود ؟ سوگند یاد کردم آری ، گفت همین مرا بس است از منزل خارج شد ، پس از چند روز که گذشت از پی من فرستاد ، وقتی پیش او رفتم دیدم پشت درب ایستاده برهنه است گفت هرچه در خانه مال داشتم در محلش صرف کردم و چیزی باقی نگذاشتم اینک می بینی از برهنگی پشت درب ایستاده ام ، من به دوستان خود مراجعه کردم مقداریکه تامین لباسش را بکند تهیه نموده برایش آوردم ، باز پس از چند روز دیگر پیغام داد مریض شده ام بیا تو را ببینم در مدت مریضیش مرتب از او خبر می گرفتم و با داروهایی به معالجه او مشغول بودم ، بالاخره به حال احتضار رسید در کنار بسترش نشسته بودم و او در حال مرگ بود در این موقع بیهوش شد وقتی به هوش آمد ( در حالی که لبخندی بر لبانش آشکار بود ) گفت ابابصیر : صاحبت حضرت صادق (ع) به وعده خود وفا کرد ، این به گفت و دیده از جهان بربست ، در همان سال وقتی به حج رفتم در مدینه خدمت حضرت صادق (ع) رسیدم درب منزل اجازه ورود خواستم ، همینکه وارد شدم هنوز یک پایم در خارج و یکی داخل منزل بود که حضرت فرمود ابابصیر ! ما به وعده خود نسبت به همسایه ات وفا کردیم.

زندگینامه امام سجاد(ع) از کودکی تا شهادت

چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۱۵ ب.ظ

امام سجاد(ع) پس از ماجرای خونین عاشورا، چه هنگام اسارت و چه هنگام بازگشت به مدینه، در هر فرصتی مردم را نسبت به طاغوت عصر، یزید بن معاویه با خطبه های خویش آگاهی می بخشید، خطبه غرا و کوبنده ایشان در شام، یزید و حکومتش را رسوا نمود و ماهیت پلید حکومت خودکامه او را افشا کرد.

حضرت علی بن حسین(ع)  امام چهارم شیعیان ملقب به «زین العابدین» و «سید السجادین» در پنجم شعبان سال 38 هجری در مدینه چشم به جهان گشود مادر گرامی این امام بزرگوار  شهربانو دختر یزدْگِرد (آخرین پادشاه ساسانى) است.

در کتاب الکافىدر مورد شهربانو مادر امام سجاد(ع) نقل شده است: «هنگامى که دختر یزدگِرد را بر عُمَر، وارد کردند، دوشیزگان مدینه براى تماشایش آمدند و مسجد پیامبر(ص)از نور ورودش روشن شد. چون عمر بر او نگریست، (آن بانو) صورت خود را پوشاند و گفت: اُف به روزگار هرمز باد! عمر گفت: آیا به من دشنام مى دهد؟ و قصد (تنبیه, او را کرد. امیرمؤمنان، على(ع) به او فرمود: تو چنین حقّى ندارى. او را در گزینش مردى از مسلمانان، آزاد بگذار و او را سهم غنیمتىِ همان مردى قرار ده که برگزیده است. آن دختر آمد تا دستش را بر سر حسین(ع) گذاشت؛ امیرمؤمنان، على(ع) به او فرمود: نام تو چیست؟ گفت: جهانشاه. امیرمؤمنان(ع) به او فرمود: بلکه شهربانو

سپس به حسین(ع) فرمود: اى ابوعبدالله! همانا او برایت بهترینِ زمینیان را به دنیا مى آورد. او على بن الحسین (امام زین العابدین(ع)) را به دنیا آورد. از این رو به على بن الحسین(ع) فرزند دو سلسله برگزیده مى گفتند: برگزیده عرب، هاشم و برگزیده غیر عرب، فارس».

غزلی از حافظ

سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۵۹ ب.ظ

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم                     

بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد                    

مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم

جهان پیر است و بیبنیاد از این فرهادکش فریاد              

که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم

ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل                   

بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم

جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی            

که سلطانی عالم را طفیل عشق میبینم

اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست            

حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم

صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیز            

که غوغا میکند در سر خیال خواب دوشینم

شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین              

اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم

حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد                   

همانا بیغلط باشد که حافظ داد تلقینم


اثرات رنگ آبی

پنجشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۳۴ ق.ظ

این رنگ می‌تواند احساس غم، درون‌گرایی یا گوشه‌گیری را در بعضی افراد به وجود آورد و با نگاه کردن به آن به انسان احساس افسردگی، ترس و جدا شدن از دنیای بیرون، دست می‌دهد.
رنگ آبی معمولاً در دفتر کار مورد استفاده قرار می‌گیرد، چون افراد در اتاق‌های آبی کارآیی بیشتری دارند. همچنین در موقعیت‌های شغلی باعث جلب اعتماد طرف مقابل به شما می‌شود.
آبی یکی از رنگ‌هایی است که باعث کاهش اشتها می‌شود و در بعضی از برنامه‌های کاهش وزن توصیه می‌شود که از بشقاب‌های آبی برای خوردن غذا استفاده شود. به‌طور کلی رنگ آبی نشان‌دهنده آرامش، معنویت و پارسائی است و اغلب نشانه تکامل روحی و معنوی است.