یا من ارجوه لکل خیر ...
ا ی نهایت خوبی ها !
در هر خوبی امیدم تویی و در هر ناگواری پناهم تویی .
باران مهربانی توست که کویر ناامیدی ام را سرسبز می کند و نسیم محبت توست که طراوت را به باغ خزان زده ام می بخشد .
اگر امید به نگاه کریمانه ات نبود که " نیست " می شدم و بی پرتو لطف تو که گریزگاهی ندارم
غنچه ی امیدهایم به لبخند تو شکوفا می شود و درخت آرزوهایم به نگاه تو به بار می نشیند
یا من ارجوه لکل خیر ...
هرچه خوبی است از عنایت توست و هرچه شادی از سرچشمه ی لطف تو جاری است .
این کویر به چیزی جز ابر باران زاد تو چشم ندارد پس بباران !
این غنچه جز به لبخند تو نمی شکفد پس بخند !
این سرگشته جز پناهگاه آرام و امن تو جایی نمی داند پس پناهی !
این پرنده جز آشیانه ی نگاه تو نمی شناسد پس نشانه ا ی!
این بنده تو را جز به آمرزش نمی شناسد پس بنده نوازی کن ...
مرحوم قاضی میفرمودند: انسان باید به خدا پناه ببرد و خداوند خیلی کمککننده و خیر المعین و پسندیده و اختیار کننده است؛ اما دستورالعمل این سه ماه:(رجب,شعبان,رمضان)
۱. علیکم بالفرائض فی أحسن أوقاتها!
دستورالعمل آن است که نمازهای واجب را در بهترین اوقات خودش انجام دهید همراه نوافل آن! (که مجموعاً پنجاه و یک رکعت میشود، اگر نتوانستید چهل و چهار رکعت) و اگر شواغل دنیا شما را منع کردند، صلاه أوابین را که همان نماز ظهر است، ترک نکنید، چون خیلی اهمّیّت دارد! خصوص نماز ظهر خیلی اهمیت دارد و آن به واسطه وقت آن و خصوصیت و موقعیت آن در بین اوقات دیگر است! و «صلاه وسطی» را که در قرآن آمده، تفسیر به نماز ظهر کردهاند، و «صلاه اوابین» یعنی آنها که خیلی توجه به پروردگار دارند، یعنی رجوعکنندگان به خدا؛ زیرا رجوعکنندگان به خدا به آن تمسک میکنند.
پرتوی از زندگی شیخ عباس قمى (ره)
برگرفته از سایت : دارالارشاد
این روایت از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام منقول است، و مجلسی در کتاب «بحار الانوار» ذکر نموده است و دستورالعمل جامعی است که از ناحیة آن إمام هُمام نقل شده است.
شیخ شمس الدّین محمّد بن مکّیّ (شهید اوّل) گفت: من نقل میکنم از خطّ شیخ احمد فراهانی رحمه الله از عُنوان بصری ؛ و وی پیرمردی فرتوت بود که از عمرش نود و چهار سال سپری میگشت.
او گفت: حال من اینطور بود که به نزد مالک بن أنس رفت و آمد داشتم. چون جعفر صادق علیه السّلام به مدینه آمد، من به نزد او رفت و آمد کردم، و دوست داشتم همانطوریکه از مالک تحصیل علم کردهام، از او نیز تحصیل علم نمایم.»
«پس روزی آنحضرت به من گفت: من مردی هستم مورد طلب دستگاه حکومتی ( آزاد نیستم و وقتم در اختیار خودم نیست، و جاسوسان و مفتّشان مرا مورد نظر و تحت مراقبه دارند.) و علاوه بر این، من در هر ساعت از ساعات شبانه روز، أوراد و اذکاری دارم که بدانها مشغولم. تو مرا از وِردم و ذِکرم باز مدار! و علومت را که میخواهی، از مالک بگیر و در نزد او رفت و آمد داشته باش، همچنانکه سابقاً حالت اینطور بود که به سوی وی رفت و آمد داشتی. »
تمام حقیقت نماز ، ایستادن در برابر حضرت حق است . نمازگزار با این نماز ، سیر خود را به اسماء حسنای الهی شروع می کند . حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) نام این سیر را معراج گذاشت و فرمود : الصلاه معراج المؤمن یعنی نماز معراج مؤمن است . نماز سفر است ، سیر است ، صعود است و "معراج" یعنی به سوی آسمان بلند شدن .
اقبال لاهوری گوید :
چیست دین برخاستن از روی خاک
تا که آگه گردد از خود جان پاک
چونکه آگه گردد از خود جان پاک
جذب کوی حق شود از سینه چاک
نمازگزار واقعی وقتی در برابر خداوند ایستاد ، با گفتن الله اکبر سیر او شروع می شود . و چون "سیر" شروع شد ، یک مقایسه هم شروع می شود و آن مقایسه "هیچ" در برابر "همه چیز" است و چه شرافتی بالاتر از این که "هیچ" در برابر "همه چیز" ایستاده باشد .
در نتیجه این مقایسه ، نمازگزار به این نتیجه می رسد که "نقص" دارد و از اینجاست که "دعا" شروع می شود .
پس نقطه شروع دعا اینجاست . هر گاه "هیچ" در برابر "همه چیز" ایستاد و به مقایسه پرداخت و نقصش را دید ، زبانش باز خواهد شد .
پس "سرّ و منشا دعا" اینجاست و صرف نیاز به حاجات مادی نمی تواند سرمنشاء دعا باشد
اما هر چه دعا می کند می بیند که کم است و هر چه می خواهد ، می خواهد که بالاتر برود ، اینجاست که هنگام خواندن نماز ، یک "عطش" ایجاد می شود .
تمام شرافت نماز به این بسته است که انسان یک تشنگی پیدا کند که با هیچ چیز سیراب نشود.
سعدی علیه الرحمه گوید :
روان تشنه براساید از وجود فرات
مرا فرات ز سر برگذشت و تشنه ترم
و نجیب کاشانی هم می گوید :
خم سپهر تهی شد ز می پرستی ما
کفاف کی دهد این باده به مستی ما